تنها

 من پذیرفتم شکست خویش را

پندهای عقل دور اندیش را

من پذیرفتم که عشق افسانه است

این دل درد آشنا دیوانه است

میروم شاید فراموشت کنم

با فراموشی هم آغوشت کنم

میروم از رفتن من شاد باش

از عذاب دیدنم آزاد باش

گرچه تو تنهاتر از من میروی

آرزو دارم ولی عاشق شوی

آرزو دارم بفهمی درد را

تلخی برخوردهای سرد را !



برچسب‌ها: اشکهای دلتنگیاشکهای دوریاشکهای منبی وفابی وفایی توتنفر عشقتنها و خستهتو بی وفاییخسته و تنهاخیانتخیانت عشقخیانت و بی وفاییدروغدروغ عشقدلم را شکستیدلگرفتهدلگیررهگذر بی وفاشعر بی وفاعشق و بی وفاییعشق و خیانتعشق و دروغعشق و نفرتمتن بی وفایینفرت و عشقهمسفر بی وفا
[ دو شنبه 13 آذر 1391 ] [ 17:48 ] [ M e H d I ]
[ ]
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 12 صفحه بعد